اگر مقالات قبلی را خوانده باشید باید به این مفهوم که همیشه پای دین در میان است رسیده باشید در ادامه با ما باشید تا این نکته را در مجمع نکوداشت غدیر بررسی کنیم.
حالا می گی چیکار کنم…؟!
من، همهی این راههایی که می خوای بگی رو رفتم! سراغ کتابای شعر رفتم، موسیقی لایت گوش دادم، با استاد دانشگاهم صحبت کردم، با دوست صمیمیم درد دل کردم، شروع کردم به نوشتم خاطرات روزانم و خلاصه هزار و یک کار کردم! اینا نتونستن من رو به آرامش برسونن! حالا تو داری می گی بیا دست توسل بزن…؟! اینم مثل راهکارای قبلی، نتیجه نمی گیرم ازش! دین که دیگه ربطی به آرامش نداره! یه بحث روانشناسیه! الکساندر لوریا، بی اف اسکینر، اولریک نیسر، ایوان پتروویچ پاولف و چه می دونم آلفرد آدلر اینا که همشون روانشناسی خوندن هم، نتونستن مردم رو به آرامش برسونن! راستش دیگه حال و حوصله ندارم! این زندگی کوفتی بلای جونم شده! خدایا! یعنی می شه با این کار به آرامش برسم…؟!
داشتن اسوه و الگوی موفق

میان اقوام و ملتها، از ابتداى شکلگیری زندگى اجتماعى انسان، داشتن اسوه و الگوى موفق، امر رایج و مرسومى بوده است. در این میان، اصل و قاعده بر این بود که پیروان مکاتب و ادیان از رهبران خویش الگو میگرفتند و آنان را سرمشق زندگى فردى و اجتماعى خود قرار میدادند. حیات انسانى، مادام که با الگویى عینى و خارجى همراه نباشد، زندگى موفق و باهدفی نخواهد بود وزندگی بیهدف با شأن و مقام انسان سازگار نیست.
پس جستجوى یک الگوى کامل و پیروى کردن ـ در امور فردى و اجتماعى ـ از آن براى رسیدن به حیات مطلوب وزندگی انسانى ـ که بازندگی حیوانات فرق داشته باشد ـ لازم و ضرورى است. پیامبران الهى، ائمه معصومین(سلام خدا بر ایشان) و اولیاى دین معلمانى هستند که در تمام دورههای زندگى انسان، بشریت را بهسوی کمال و سعادت راهنمایى و هدایت میکنند.
اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) وارثان حضرت رسول(سلام خدا بر ایشان و خاندان پاکشان)، احیاکنندگان عقول، مربیان و معلمان بشر، پرچم دین، قرآن ناطق، درخت نبوت، نور هدایت، معدن علم و حکمت و گنجهای خداوند رحمان هستند. اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) با همه کمالاتى که دارند حتى در میان پیروان خویش، آنچنانکه باید، شناختهشده نیستند. کتب و رسائل زیادى در وصف فضائل ایشان نوشتهشده ولى شخصیت واقعى و حقیقى آنان بهدرستی معرفى نشده است. پیروان ادیان الهى، بهویژه اندیشمندان مسیحى وقتى در مقابل سخنان گوهربار معصومین(سلام خدا بر ایشان) قرار گرفتند، زانوى تواضع و ادب به زمین زدند و آنان را اسرار الهى دانسته و خود را بسیار کوچک یافتند.
یادداشتهای زیر، قطرهای از دریای فضائل اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) است.

- الکساندر دوما: «محمد، معجزه شرق بود؛ زیرا دینش دارای آموزههای بزرگی بود. اخلاقش برجسته بود و رفتاری پسندیده داشت.»
- ویل دورانت: «محمد، پیغمبری بزرگ و موحدی کامل بود که مانند نداشت و برای اصلاح بشر مبعوث شد.»
- جرج جرداق مسیحی در کتاب بسیار ارزشمند «امام علی علیهالسلام، صدای عدالت انسانی» پسازآنکه قهرمانیهای امام را با قلم توانای خویش توصیف میکند و شمهای از فضایل او را بازگو مینماید، در خطاب بهروزگار میگوید: «آه! ای دنیا! چه میشد اگر قوای خود را جمع میکردی وتوانت را برای بار دیگر در یکجا متمرکز مینمودی و در هر عصر و زمان یک نفر مانند علی علیهالسلام را که در عقل و خرد و منطق و بیان و حماسه و شجاعت با او همپایه بود، برای بشریت به ارمغان میآوردی!»
- خلیل بن احمد فراهیدی، نحودان و واضع علم عروض، دلیل امامت و پیشوایی علی علیهالسلام را در بینیازی او از مردم میداند: «بینیازی پسر ابوطالب از دیگران و نیاز همه به او دلیل این است که او امام همگان است.»
- توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی و صاحب کتاب «الابطال » عاشقانه و دردمندانه از علی علیهالسلام یاد میکند: «ما چارهای نداریم بهغیراز آنکه علی علیهالسلام را دوست داشته باشیم؛ او جوانمردی بلند قدر و نیکنفس بود. از سرچشمه وجدانش مهر و نیکویی سرازیر میگشت و از دلش شعلههای دلاوری و شجاعت زبانه میکشید. در کوفه ناگهان به حیله کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت گشت؛ هر کس را چون خودش عادل میپنداشت. هنگامیکه درباره قاتلش گفتوگو میشد، گفت: اگر زنده ماندم، خود میدانم با او چه رفتاری پیشه سازم و اگر درگذشتم کار با شماست، اگر خواستید قصاص کنید و ضربت شمشیرش را به ضربتی سزا دهید و اگر توانستید درگذرید! که این به تقوای الهی نزدیکتر است »
- آنطون بارا مینویسد: «اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی برمیافراشتیم و در هر روستایی برای او منبری برپا میکردیم و مردم را بانام حسین به مسیحیّت فرامیخواندیم.»
و این، تنها گوشهای از اعترافات و سخنانی است که درباره شخصیت باعظمت بزرگواران دینیما بیانشده!
فراموش نکنیم!

اهلبیت(سلام خدا بر ایشان)، ستونهای مستحکم دین و رکن رکین علم و یقین هستند. بدون آنها دین برپا نمیشود و هیچکس به مقام معرفت و یقین نمیرسد. اگر بخواهیم داخل خانهای شویم باید از دَرِ آن وارد شویم. چهارده نور آسمانی نیز، دَرِ علوم الهی هستند. آنجا که رسول خدا(سلام خدا بر ایشان و خاندان پاکشان) فرمودند: من شهر علم هستم و على در آن است.(۳۱) اگر بخواهیم سعادت دنیا و آخرت نصیبمان شود، باید طبق آنچه ائمه اطهار (سلام خدا بر ایشان) فرمودهاند، عمل کنیم. طی کردن هر راهی جز آنچه آنان به ما آموختهاند، شقاوت و بدبختی را برایمان به ارمغان میآورد. حضرت على(سلام خدا بر ایشان) فرمودند: هر کس به ما تمسک نماید، به ما ملحق میگردد و هر کس از ما تخلف و نافرمانى نماید، هلاک گردد.(۳۳) درجایی دیگر میفرمایند: شما بهواسطه ما از تاریکى گمراهى، هدایت یافتید و به مقام والاى انسانیت رسیدید و از شب تیره به صبح روشن وارد شدید.(۳۴) سنت معصومین، هدایت انسانها است. پس هر عقل سلیمی به ما امر میکند تا به درگاه آنان روی بیاوریم. محبت و دوستى خاندان پیامبر(سلام خدا بر ایشان و خاندان پاکشان) را خداوند واجب نمود و رسولش را مورد خطاب قرارداد و فرموده: «بگو (اى پیامبر) از شما پاداشى نمیخواهم، مگر دوستى و محبت اهلبیت.»(۳۵) اکثر مفسران شیعه و سنى گفتهاند که منظور از «قربى»، على(سلام خدا بر ایشان) و فاطمه و فرزندان آنهاست. اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) عامل امنیت و آرامش اهل زمین هستند. پیامبر اکرم(سلام خدا بر ایشان و خاندان پاکشان) فرمودند: «ستارگان موجب امنیت براى اهل آسمان هستند و اهلبیت من مایه امنیت امت من.» (۳۶)
آخرین پیشواى دین، حضرت موعود(سلام خدا بر ایشان) میفرمایند: «همانا من، امان براى اهل زمین هستم، چنان چه ستارگان، امانى براى اهل آسمان میباشند.»(۳۷)
از شیواترین بیان امیر کلام على(سلام خدا بر ایشان) است که فرمودند: خوشبختترین مردم کسى است که برترى و فضیلت ما را بشناسد و بهوسیله ما در پیشگاه الهى تقرب جوید، خالصانه ما را دوست داشته باشد و به دستورهاى ما عمل کند و ازآنچه نهى کردیم، دورى نماید. چنین کسى از ماست و در سراى جاوید با ما خواهد بود. هر کس به اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) تمسک کرد و به تعالیم آنان عمل نمود، رستگار گردید و هر که به دوستى آنان رسید به سعادت و خوشبختى دستیافت.(۳۸)
حضرت على(سلام خدا بر ایشان) فرمودند: کور باطنترین مردم کسى است که در دوستى و فضیلت ما، اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) کور و در دشمنى با ما پافشارى کند. با آنکه گناهى از ما به وى نرسیده است؛ مگر آنکه ما او را بهسوی حق فراخواندهایم و دیگران او را به فتنه و ظواهر دنیا دعوت نمودهاند. او دعوت دیگران را پذیرفته است و در دشمنى با ما اصرار مى ورزد. (۳۹)
سیزده نور آسمانی، آمدند و مردم، هیچ، مقامشان را درک نکردند! از وجود مبارک حضرت رسول(سلام خدا بر ایشان و خاندانش) تا امام یازدهم حضرت امام حسن عسگری(سلام خدا بر ایشان). خورشید دوازدهم، امّا، از دیدهها غایب میشود تا مردم قدر بدانند و از خوابسنگین زمستانی بیدار شوند! غافل از اینکه مردم روزبهروز سرگرم میشوند و از یاد ولینعمت و بهانهی زندگی شأن غافل! همهی ما، کموبیش راههایی را برای رسیدن به آرامش طی کردهایم! این حق طبیعی همه ماست! اما آنچه آشفتهترمان میسازد، این است که چرا باوجود همهی این تلاشها و فعالیتها، به آسایش دست پیدا نمیکنیم…؟! شاید این سؤال در ذهن شما جای خوش کند: پس چه کسی به آرامش میرسد؟! جواب شما کمی پایینتر است.
کسی که پای بند دین و عقیدهاش است و در انتظارِ امام مهربان و خورشیدِ پُشت ابر ، به آرامش دست مییابد! کسی که در انتظار آرامش است، منتظر است!
…حالا باید چکار کنیم؟! وظیفهمان چیست؟ برای رسیدن به آرامش حقیقی که با ظهور امام زمان(سلام خدا بر ایشان) حاصل میشود، باید چهکارهایی انجام داد؟!
اندیشیدن و امید داشتن به آینده

یکی از ویژگیهای انسان منتظر این است که به واقعهای که در آینده اتفاق خواهد افتاد، ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیشبینی کند، چه میشد. خداوند دو هدیه بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست اینکه قیامت را وعده داده است و دیگر اینکه ظهور موعود را مطرح کرده است. آیندهای را به نام عصر ظهور پیشبینی کنیم که در آن، شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی، حضرت مهدیاند. بنابراین یکی از ویژگیهای تربیتی انسان منتظر این است که به آیندهای با وقایع و ویژگیهای خاص میاندیشد. تصور کنید که منتظر دادگستر و عدلگستر جهان هستیم، بنابراین در راستای این اهداف تلاش خواهید کرد. ادیانی که موعودگرا نیستند، یک نگرش کاملاً منفی و یاس آور نسبت به جهان دارند. اگر امید به آینده نباشد، انسان دچار افسردگی خواهد شد. امیر کلام حضرت علی(سلام خدا بر ایشان) انتظار فرج را محبوب خدای سبحان میدانند و امید به رحمت خدا را از آثار آن معرفی میکنند(۴۰) و حضرت سیدالساجدین(سلام خدا بر ایشان)، انتظار فرج را از بزرگترین گشایش امور میشمارند.(۴۱)
۲٫ آمادگی
دومین ویژگی انسان منتظر، آمادگی است؛ یعنی منتظر، باید بداند که در عصر ظهور چهکاره است و دارای چه نقشی است. انسان منتظر باید آمادگی کارگزاری حکومت جهانی را داشته باشد. امام زمان(سلام خدا بر ایشان) به نیرو و آدمی نیاز دارد که بتواند با پدیدهها و شرایط مواجه شود. این امر که افراد، در دوران غیبت قابلیتها و تخصصهای خودشان را گسترش ندهند، با مفهوم انتظار، تطابق ندارد. در نظر بگیرید اگر مهمانی را به منزل دعوت کردهایم. خانم خانه، منزل را رفتوروب میکند، همهجا تمیز و مرتب میشود و گردگیری انجام میشود. غذای مناسبی طبخ میشود و آنچه برای یک پذیرایی مفصّل است، تهیه میشود. همهی کارها طبق برنامه پیش میرود و صاحبخانه نیز چشمانتظار، در پیِ آمدنِ مهمان، مُنتظِر است! احساس میکنم برای آمدن امام زمان(سلام خدا بر ایشان) هم باید اینچنین انتظار کشید. باید خانهی دل را از اغیار خالی کرد و حیاطخلوت قلب را آبوجارو کرد.
گر عاشق دلداری، با غیر، چه دلداری؟! کان دل که دراو غیر است، دلدار نمیگنجد
زیستن با یاد او

ما، چقدر به یاد امام غائب هستیم…؟! چقدر در امور مختلف و کارها از او مدد میجوییم و از او کمک میطلبیم…؟! معمولاً برای تصویر زمینهی تلفن همراهمان، عکس فرزند، همسر یا… را انتخاب میکنیم. میتوانیم با قرارداد تصویری زیبا و یا نصب تابلویی مزّین به نام مبارک آن حضرت هر صبح و شب، از ایشان یاد کنیم. چون شب و روزبه یاد ما هستند و برایمان دعا میکنند. و ما به یاد حضرتش نیستیم.چراکه وجود نازنین و مبارک امام عصر(سلام خدا بر ایشان) میفرمایند: «اگر شیعیان ما بهاندازهی آب خوردنی ما را میخواستند، غیبت و انتظار ما اینقدر طولانی نمیشد.»(۴۲) ما باید این آرزو را داشته باشیم که اگر توفیق زیارت ایشان حاصل شد، چگونه زیستن و چگونه مردن را از او بپرسیم. باید منتظر لحظهای باشیم که وقتی امام مهربانمان را میبینیم، صراط مستقیم را با تمام اجزای آن از امام بخواهیم. منتها این کار احتیاج به آمادگی دارد.
خانهی ما به نام حضرت توست دل هر کس به نام دلداری ست
دوباره تأکید میکنم: کسی که پای بند دین و عقیدهاش است و در انتظارِ امام مهربان و خورشیدِ پُشت ابر ، به آرامش دست مییابد! کسی که در انتظار آرامش است، منتظر منتظر است!
منتظران به آرامش میرسند!

بنابر آنچه در مجموعه رهنمودهای پیامبر اکرم(سلام خدا بر ایشان خاندان پاکشان) و ائمه اطهار واردشده است، در دوره غیبت به دلیل عدم دسترسی مردم به امام و غرق شدن در زرقوبرق دنیا و همینطور دور شدن از فضائل اخلاقی و انسانی و بیتوجهی به احکام و ارزشهای الهی، انسانها با انواع مشکلات فرهنگی ، اجتماعی ، اعتقادی و اقتصادی روبرو میشوند. از این پیشامدهای تلخ که سعادت افراد بشر را تهدید خواهد کرد با تعبیرات مختلف یادشده است تا شاید مردم از طریق تأمل در آثار زیانبار این امور، از پدید آمدن این وقایع جلوگیری به عملآورند. دراینباره امیرالمؤمنین علی(سلام خدا بر ایشان) میفرمایند: در این زمان بیتوجهی به احکام و ارزشهای الهی بهاندازهای رواج پیدا خواهد کرد که مردم کسی را که امربهمعروف میکند آدم پست و ذلیل بهحساب میآورند. در مقابل، کسی را که به انواع گناهان و آلودگیها مرتکب میگردد ستایش خواهند کرد.(۴۳)
در جای دیگر تصریح دارند که در این دوره مردم فقیر خوار و زبون و انسانهای مؤمن ضعیف و حقیر و اندیشمندان و افراد بافضیلت پست و بیمقدار شناخته میشوند. در مقابل، شخص فاسق محترم بهحساب آمده و ستمگر و ظالم مورد تعظیم و احترام قرار میگیرد. حق ضعیف در بینشان پایمالشده و انسانهای قوی ازنظر مال و امکانات زمام امور را به دست میگیرند.(۴۴)
امام صادق(سلام خدا بر ایشان) هم دراینباره چنین میفرمایند: در این زمان انسانهای فاسق توانمند و پسندیده محسوب شده… راههای خیر خالی از رهرو شده و راههای ناشایست پر از رهرو میگردد. مردم این زمان ثروتمندان را از انسانهای باایمان گرامیتر میدانند… انواع گناهان نظیر رباخواری و قمار و… رواج مییابد و کسی از آنها جلوگیری به عمل نمیآورد. افراد پست و لاابالی انسانهای بافضیلت و بزرگوار را تحقیر میکنند. هرجومرج عمومیت پیداکرده اغلب مردم بهجای حق تابع قدرت میشوند…(۴۵) ترک احکام الهی شیوع یافته حکمهای باطل و برخلاف حکم خدا رواج پیدا میکند… لازم به تذکر است که این بیتوجهی به احکام و ارزشهای دینی فقط در مورد تعالیم اسلام نخواهد بود بلکه درنتیجه هواپرستی مردم از آموزههای همه ادیان رویگردان خواهند شد. امام صادق(سلام خدا بر ایشان) دراینباره تصریح دارند که: در آن زمان میبینی که پیروان همه ادیان تحقیر میشوند و حتی هر کس که یک فرد دیندار را دوست داشته باشد. مردم ارتباط با او را تحریم میکنند و از خود میرانند.(۴۶)
توضیحاتی که در کتابهای سایر ادیان نیز دراینباره ذکرشده است جالب به نظر میرسد. بهعنوانمثال در آیاتی از انجیل آمده است:
“اما این را بدآنکه در ایام آخر، زمانهای سخت پدید خواهد آمد، زیرا که مردمان خودپرست خواهند بود و طماع و لافزن و متکبر و بدگو و نا مطیع والدین و ناسپاس و ناپاک و بی الفت و کینهتوز و غیبت گر و ناپرهیز و بیمروت و متنفر از نیکی و خیانتکار و تندمزاج و مغرور که عشرت و عیاشی را بیشتر از خدادوست میدارند. گاهی بهظاهر صورت دینداران رادارند ولی درواقع منکر آناند.”(۴۷)
بدیهی است زمانی که جامعهای این ویژگیهای اخلاقی و فرهنگی را پیدا کرد، با انواع مشکلات و گرفتارهای فردی و اجتماعی روبرو خواهد شد. ازجمله این گرفتاریها جنگهای خانمانسوز و پیدایش سلطههای استکباری و رواج ظلم و ستم در سرتاسر جهان، و شیوع انواع امراض و آلودگیهای بهداشتی و وقوع زلزله و سیل های ویران گر و قحطیها و…
لازم به ذکر است که علیرغم این پیشامدها، که ناشی از عملکردهای غلط افراد جوامع است، اینگونه نیست که بهطورکلی زمین از افراد باتقوا و شایسته خالی شود، بلکه عدهای انسانهای بسیار بزرگواری هم خواهند بود که در آن شرایط بسیار سخت از طریق رعایت احکام الهی بهمراتب والای اخلاق و تقوا دست خواهند یافت . چنین افراد شایستهای که یاران حضرت از میان آنها برگزیده خواهند شد. امام صادق علیهالسلام از چنین افرادی با این عبارات یاد میکنند: اهل زمان غیبت او که قائل به امامت او (مهدی (سلام خدا بر ایشان)) و منتظر ظهور او باشند، برتر از مردمان هر زمان دیگر میباشند. … غیبت امام در پیش آنان چون حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانی قرارداده که در محضر رسول اکرم(سلام خدا بر ایشان) شمشیر بزنند. آنان مخلصان حقیقی و شیعیان واقعی و دعوت کنندگان به دین خدا در آشکار و نهان میباشند.(۴۸)هانری کربن میگوید: در میان تمام مذاهب اسلامی، اعتقاد به مهدی، موجود موعود، ویژهی شیعیان اهلبیت(سلام خدا بر ایشان) است و همین باور عمیق سبب پویایی و پایانی حیات شیعه است. آیت الله سید محمدحسین طباطبایی از پروفسور هانری کربن نقل می فرمود: «هنگامیکه در دانشگاه سوربن فرانسه اجلاس را در زمینهی ادیان ارائه می کردم، گفتم در میان تمام ادیان و مذاهب ملل جهان، تنها شیعه است که مکتبی حیات بخش و قابلعرضه دارد. آنان معتقدند که رابطهی انسان باخدا هرگز نمیگردد و همواره انسان کاملی از میان خود انسانها و همنوع آنان وجود دارد که ولی خدای مطلق و واسطهی فیض میان خلق و خالق است و این ولیّ اعظم الهی انسانی، حیّ و حاضر است.»(۴۹)