قدم دوم؛ چرا آرامش ندارم؟ چرا به هر دری می زنیم نتیجه نمی گیریم…؟!

آرامش ندارم
ما در مجمع نکوداشت غدیر به دنبال این بودیم که به آرامش برسیم این که خیلی‌ها می‌گوییند آرامش ندارمباعث شده تا این مقاله را برای شما آماده کنیم.

آرامش ندارم – شما قبولی!

بعد از چند جلسه سر کلاس نشستن و به صحبت های مربی گوش دادن، نوبت آن شده بود که آزمون ابتدایی علائم و نشانه ها را بدهم. با اینکه خیلی سخت نبود، اما بعضی ها قبول شدند و بعضیِ دیگر هم نه! بالاخره باید در این آزمون موفّق می شدیم تا به مرحله بعد راه پیدا کنیم. به هر حال، در آزمون اول قبول شدم و به مرحله دوم، راه پیدا کردم! مرحله دوم هم با گذراندن کلاس های تئوری و عملی همراه بود! استرس، دست بردار نبود! از طرفی علائم و نشانه ها را بلد بودم ولی از طرف دیگر خیلی سخت بود! اگر نمره کافی را نمی آوردم باید جلوی خانواده و فامیل و دوست و آشنا دوباره سر خم می کردم و می گفتم قبول نشدم! شاید یکی از دلایلی که دوبار آزمون آیین نامه نهایی را دادم، همین خجالت کشیدن و حرف و حدیث ها بود! بعد از قبولی در این مرحله هم که باید سراغ تمرین توی شهر می رفتم و بعد از ۱۰ جلسه هم، آزمون شهر پیش رو قرار می گرفت…! چشمتان روز بد نبیند! فقط کافی بود جلوی آزمون گیرنده، کوچکترین خطایی انجام دهی! برگه را سیاه می کرد و چشمان شما سیاهی می رفت! که یک بار هم نصیب بنده شد! اما دفعه دوم با تمرین بسیار و اعتماد به نفس توانستم قبول شوم و گواهینامه را در جیب خود احساس کنم! با این که فراوان، از این همه سخت گیری ناراحت شدم، اما فهمیدم که باید به قوانین و مقررات و تابلوها و نشانه ها، آگاهی کامل داشت! 
آرامش ندارم
آرامش ندارم

آرامش ندارم

وقتی به جاده­ی آرامش و آسایش پا می گذاریم، باید با تابلوها ، علائم و نشانه های آن آشنا باشیم! باید نقشه را از قبل مطالعه کرده باشیم و راه را به درستی تشخیص داده باشیم تا کمترین مشکل را پیدا کنیم! وگرنه بدون آگاهی حرکت کردن و دل را به دریا سپردن، دل شیر می خواهد و صبر ایّوب…! قدم اول، ما را با آرامش آشنا کرد. اما باید بدانیم که چه عواملی ممکن است پیش روی ما قرار گیرد و ما را از ادامه حرکت باز دارد!اغلب ما، چنان به استرس عادت کرده ایم که از وجود آن در خود بی خبریم! بسیاری از ما به رغم اینکه عصبی و هیجان زده نمی شویم، از تاثیرات و عوارض ضعیف کننده و مخرب استرس در امان نیستیم. حتی در صورتی که احساس یاس و اضطراب نکنبم، استرس می تواند شیوه و طرز رفتار ما را با دیگران تغییر داده، یا به بدن ما آسیب جدی وارد سازد. عوامل بسیاری سبب بروز استرس می شوند.    

آرامش ندارم

«احساس تنهایی»، «احساس نداشتن پناهگاه»، «احساس پوچی و بی هدف بودن زندگی»، «تصویر جانکاهی از دوران پیری»، «احساس ترس از آینده»، «تصویر وحشتناکی از چهره مرگ داشتن»، «داشتن احساس ناخوشایند و عدم اشباع کامل»، «بدبینی آزار دهنده، ترس از آینده»، «احساس گناه و شرمساری»، «روی آوردن به زندگی تجمّلی» و…  

به نظر می آید دو عامل از عوامل فوق در میان مردم جوامع مختلف شایع است.

آرامش ندارم
آرامش ندارم
  • احساس نداشتن پناهگاه: عده‌ی زیادی به دلایل مختلف، به دیگران اعتماد و اطمینان نمی‌کنند و فکر می‌کنند که مردم هم نسبت به ایشان چنین فکر می‌کنند. لذا، پناهگاه یا افرادی که در مواقع بروز حوادث زندگی به آن‌ها پناه ببرند، یا از آن‌ها کمک بخواهند و با آن‌ها مشورت و درددل کنند و خلاصه رنج و مشکلات خود را به وسیله‌ی آن‌ها کاهش دهند، حس نمی‌کنند و فکر می‌کنند چنین پناهگاهی وجود ندارد. امروزه نیز، بسیار شاهد این امر هستیم!
  • احساس ترس از آینده: اکثر افراد از این نوع ترس رنج می برند. این ترس، عواقب سوئی در زندگی، آینده و شخصیت انسان بر جای می گذارد. رسوخ این ترس در دل افراد، به دلیل ضعف ایمان است؛ زیرا مؤمن به خداوند تکیه دارد و از آینده هیچ ترسی به خود راه نمی دهد، و نعمت امروز را غنیمت می شمارد. البته این نکته به آن معنا نیست که انسان کار و تلاش نکند، بلکه انسان باید کار کند، زحمت بکشد، اسراف و زیاده روی نکند، و در مورد آینده خود به خدا متکی باشد. توکل به خدا، ترس از آینده دنیوی را از بین می برد، اما ترس بیهوده از آینده، در مکتب اسلام، نامفهوم است.
همه و همه می توانند از جمله عواملی باشند که مانعی برای رسیدن به آرامش در زندگی ما باشند! اگر شما هم از جمله کسانی هستید که یکی از موارد بالا، گریبان گیرتان شده است، نمی توانید به آرامش واقعی دست پیدا کنید! 

دلیل این که آرامش ندارم

آشفتگی، بی نظمی و عدم سازمان دهی در کارها و برنامه ها می تواند تولید استرس کرده، یا نقطه ای برای شروع آن باشد. در دست داشتن برنامه ها و طرح های متعدد که به صورت همزمان پیش می روند، اغلب منجر به سردرگمی، فراموشی و احساس ترس از شکستِ طرح های ناتمام می شود!بسیاری از ما، برای خود اهداف دست نیافتنی، آرمان گرایانه و غیر منطقی تعیین می کنیم. در نتیجه، هر قدر هم که کارایی و عملکرد ما بالا باشد، یک نوع حس شکست یا عدم کفایت و صلاحیت در خود احساس می کنیم و آرامش ندارم.وجود فشار زندگی، کار و روزمرّگی، یکنواختی را برای ما رقم می زند و حوصله و تاب و توان ما را کاسته و بی میلی و برخورد سرد را به همراه دارد که این عامل باعث بی رغبتی می شود و آرامش ندارم!تحمل نکردن دیگران و عقاید آنها، منجر به یاس، ناکامی و عصبانیت می شود! تلاش برای فهمیدن این که واقعاً مردم چگونه فکر می کنند و چه احساسی دارند، می تواند نکته ای تاثیرگذار در این مورد باشد! 

آرامش ندارم

موقعیت­ هایی در زندگی وجود دارند که جنبه رقابتی دارند و ما نمی توانیم از آنها اجتناب کنیم. درگیر شدن افراطی، می تواند ایجاد تنش و اضطراب شدید کند و ما را تبدیل به فردی پرخاشگر کند و آرامش ندارم!بیان نکردن احساسات و تنش های درونی به یک شخص درد آَشنا، از گزینه هایی است که اگر پاسخ گوی آن نباشیم، تاثیر بسزایی در ما دارد و ممکن است مشکلات زیادی را برای ما به بار آورد و آرامش ندارم!احساس می کنم مهم ترین عوامل یا بهتر بگویم شایع ترین عواملی که باعث می شود آرامش از شهر و دیار ما رخت بسته و به سفری طولانی برود، مواردی بود که بالاتر ملاحظه کردید و به آن پرداختیم! اگر هم همه­ی عوامل آورده نشده باشد، دانستن این نکته را ضروری می دانیم که بدانیم عوامل، موانع و دست اندازهایی بر سَرِ راه مان قرار دارد که نمی گذارد آرامش و آسایش همسایه­ی دیوار به دیوارمان شود!لینک اطلاعات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *